از راست به چپ :علی فرزند غلام عباس (عوض سملی) که به شغل بستن سقف و بنایی در روستا مشغول است، مرحوم هاشم فرزند گرگعلی (دیوگندمی) که الان در بین ما نیست ولی یاد و خاطرش هیچگاه از دلها نخواهد رفت، او کشاورزی زحمت کش و دلسوز بود آن مرحوم به رغم اینکه شصت و هشت سال  سن داشت  انسانی سر زنده و توانمند بود که خستگی برایش مفهومی نداشت حتی تا آخرین روز عمرش نیز دست از کار نکشید او صبح قبل از طلوع آفتاب به مزرعه می رفت و شب به خانه بازمی گشت ، به شب نشینی با قوم و خویش و دوستان علاقه ی خاصی داشت و زمانی که همنشینش میشدی به هیچ وجه خستگی را در او حس نمی کردی و نشست و برخواست با او به انسان دلگرمی می داد ،سرانجام شب هنگامی که از مزرعه به منزل در حرکت بود بین راه ماشینی حامل بار قاچاق با سرعت بالا به این مرد شریف روستامون برخورد می کند و این سانحه باعث می شود که ایشان در دم جان به جان آفرین تسلیم کند و داغ بزرگی بر دل ما نهد،  تصویری را هم که مشاهده می نمائید آخرین سفری است که در روزهای پایانی عمرش داشته است روحش شاد ویادش گرامی،علی فرزند محمد حسن(معینی فر) اوهم به شغل شریف کشاورزی اشتغال دارد و از این راه روزی می گزراند و هر چه را خدا به او عنایت می کند چه کم یا زیاد خداوند را شاکر است و هیچ گاه از مشکلات زندگی گله نمی کند او انسانی خوش اخلاق و قوم دوست است .