مهندس خسته نباشی
سال 1388 بود.. با اینکه از چندسال قبل دهیاری ها کار خود را در روستاها آغاز کرده بودند اما در روستای گلنگون کمتر کسی حضور یا عدم حضور دهیار را درک کرده بود. تا اینکه آن مرد آمد.. در ابتدا بدلیل مشغله های تحصیلی و کاری حاضر به پذیرش مسئولیت نبود اما وقتی سیل درخواست کسانی که واقعا با توانمندی های او آشنا بودند را مشاهده کرد دیگر تأخیر را بیشتر از این جایز ندانست. آستین همتش را بالا زد در کنار مسئولیت های مهمی که در شهرداری برازجان داشت به میثاقی که با مردم روستا داشت مرد و مردانه پایبند ماند. شب روز نمی شناخت . سرما و گرما مانعش نمی شد. در جهت استیفای حقوق روستا در مقابل بسیاری از حتی مسئولینی که خواسته یا ناخواسته برنامه ای خلاف مصالح روستا داشتند ایستادگی می کرد. گرچه در بعضی مواقع با بی مهری شان هم مواجه می شد اما او فقط یک هدف داشت: «خدمت – خدمت و خدمت».کارهای عمرانی و تحول جدی روستا به لحاظ مبلمان و زیبایی ، همه و همه گواه برخستگی ناپذیری اش می دهند.
با اینکه در برازجان ساکن بود اما این امر هرگز مانع آن نشد که کمترین کوتاهی را در انجام وظیفه اش داشته باشد. به معنای واقعی کلمه پاک و ارزشی بود. جوانان بسیجی و حزب الهی روستا همگی بدون استثنا به نیکی از وی یاد می کنند. در زمینه ی کارهای فرهنگی و برگزاری مراسمات متعدد مذهبی و همچنین برگزاری چند دوره یادواره شهید میرشکاری در این 5 سال همکاری و پشتیبانی همه جانبه ایی داشت. پایه گذار مراسم غدیر و پیاده روی خانوادگی در این روز خود او بود.
او فوق لیسانس مهندسی معماری و شهرسازی دارد. او معاون فنی شهردار برازجان است. او مدرس دانشگاه است. اما او دیگر دهیار روستای ما نیست. او از دهیاری رفت تا دلهره ایی عجیب بچه حزب الهی ها را فرا گیرد.آیا دیگر حمایت می شوند؟.. آیا روند توسعه ی روستایمان با همان شدت ادامه خواهد یافت؟
به هر جهت او سوای مشغله ی کاری از دیگر مشکلات گفت و از دهیاری رفت اما ما می گوئیم : مچکریم محمدحسن محمدی و
خسته نباشی مهندس
بهنام علینژاد