مث نوری که شفق می زنه ری بور گلنگون !
شعری زیبا از منوچهر بایندری شاعر خوش ذوق گلنگونی رو دیدم دلم نیومد که تو سایت نذارم امیدواریم بخونید و لذت ببرید.
گویشی که در این شعر به کار رفته است همان گویش محلی روستای گلنگون و سمل می باشد.
عاشقی مثه چنه ؟ مثل صدی زنگل بارون
مث نوری که شفق می زنه ری بور گلنگون !
مث واگشتن پیلسوک ، تیه ی خونه ی خشتی
پر و پر دور هرس ، چاله ی تش ، فصل زمسون
مث واگشتن دل بعد یه مدت گم و گوری
حال و احوالی و بعدش بکنی سیش تش قیلون !
مث ره خلوت بی رهگذری ، دیدن یاری
ری تلی ، تو دره یی ، شی یه کناری تو کناردون
ری کنی سمت سمل از هل چه پیر یا بازگون
عاشقی مثه چنه ؟ مثل دی زنگل بارون
وختی رم می کنه از رپ رپ اسبت نر تیفون
مث گرگی که گلهلوش کنن ، ره شه بیندن
یکشه چپ ره بزنه ، ری کنه سی بر بیابون ..
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲ ساعت 16:17 توسط golangoon
|